از شدت عذاب و شکنجه، در وضعیتی که حالتی شبه ناهوشیاری داشت مجبور شد به پیامبر خدا بد بگوید. گفت:"ای رسول خدا خیلی بد شد. به خداوند سوگند! رها نشدم مگر این که به شما بد گفتم و از خدایانشان به نیکی یاد نمودم. فرمود:دل خود را چگونه یافتی؟ گفت:مطمئن به ایمان. فرمود:اگر آنان بازگشتند تو نیز بازگرد." و در این باره این آیه نازل شد:«إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ».

در زمان پیامبر(ص)

عمار و پدر و مادرش از سابقین در اسلام بودند. بر اساس روایتی، وی بعد از سی و چند نفر مسلمان شد و بنابر روایتی دیگر، یکی از هفت تن مسلمان نخست بود. عمار، برادرش عبدالله، پدرش یاسر و مادرش سمیه، بلال، خَبّاب، و صُهَیب، به دست قریش به شدیدترین وجهی شکنجه شدند تا از اسلام روگردان شوند. سمیه و یاسر در اثر این شکنجه ها جان دادند. آن ها نخستین شهدای اسلام بودند.

مشرکان، عمار را نیز مجبور به ناسزاگویی به پیامبر(ص) کردند اما پیامبر اکرم(ص) عذر او را پذیرفت و به او فرمود اگر دیگربار نیز مجبورش کردند، چنین کند. در پی این ماجرا بود که این آیه نازل شد:مَن کفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکرِ هَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ (ترجمه:هر کس پس از ایمان آوردن خود، به خدا کفر ورزد [عذابی سخت خواهد داشت ] مگر آن کس که مجبور شده [ولی ] قلبش به ایمان اطمینان دارد.)

بنابر برخی از گزارش ها که درباره آن اختلاف است، عمار از جمله مهاجران به حبشه بود عمار در هنگام مهاجرت پیامبر به مدینه همراه آن حضرت بود و در محله قبا در ساخت مسجد قبا همکاری داشت. وی در مدینه از صحابه نزدیک پیامبر اسلام بود و در همه جنگ های آن حضرت شرکت داشت.