فعـالیت های سیاسـی و مبارزاتـی

عمار در تمام جنگ ها و غزوات پیامبر (ص) و نیز (بیعت رضوان) حضور یافت. پس از رحلت آن حضرت, در میان کسانی بود که به خلافت و جانشینی ابوبکر اعتراض داشت و او را به واگذاری خلافت به اهل آن توصیه می نمود. بنا به نقل شیخ صدوق(ره)، از (مهاجران) سعید بن عاص, مقداد بن اسود, ابی بن کعب, عمار بن یاسر, ابوذر غفاری, سلمان فارسی, عبدالله بن مسعود و بریده بن خضیب اسلمی و از (انصار) ، خزیمه بن ثابت, ذوالشهادتین, سهل بن حنیف, ابوایوب انصاری و ابوهیثم بن تیهان در روز جمعه و به هنگام ایراد خطبه نماز توسط خلیفه اول, لب به اعتراض گشودند و عماربن یاسر خطاب به ابوبکر چنین گفت:

حقی را که خداوند برای جز تو قرار داده است, غصب نکن و اولین کسی نباش که دستور پیامبر خدا (ص) را نادیده می گیرد. خلافت را به اهلش واگذار تا در روز واپسین, رسول خدا (ص) را از خود خشنود گردانی.

حفـظ نظـام ، وظیفـه همگانـی

در عین حال, عمار در جنگ یمامه و جریان مسیلمه کذاب در زمان خلافت ابوبکر, حضور داشت و از کیان اسلام دفاع می کرد و در حالی که از ناحیه گوش به شدت آسیب دیده بود ، خطابه و رجز می خواند و دیگر رزمندگان اسلام را به ادامه نبرد تشویق می نمود.

وی در زمان خلافت عمربن خطاب از طرف خلیفه به فرمانداری کوفه منصوب گردید. عمر در عهدنامه اش خطاب به کوفیان نوشت که عمار از نجبای اصحاب پیامبر (ص) است، لکن پس از مدتی به دلیل نامعلوم ، او را از فرمانروایی عزل و به جای وی ابوموسی اشعری را گماشت.

روزی خلیفه از عمار پرسید:از این که تو را از مقامت عزل کردم، نرنجیدی؟ عمار پاسخ داد:

به خدا قسم! نه روزی که مرا به این سمت گماشتی, خرسند شدم و نه امروز که بر کنار کردی, رنجیده خاطر شدم!

وی در فتح مدائن ـ که در زمان خلافت عمر بن خطاب در سال شانزدهم هجری و به فرماندهی سعد بن ابی وقاص صورت گرفت ـ شرکت کرد و پس از فتح نیز بارها به آن جا سفر نمود.

عمار در زمان خلافت عثمان بن عفان ، زبانی پرخاشگر داشت و علنا به اقدامات و عملکردهای خلیفه انتقاد می کرد و خطاب به وی می گفت:

تو قریش را بر گردن مردم سوارکردی! هنگامی که خلیفه دستور تبعید ابوذر را صادر کرد, عمار بر وی خشمناک شد و نفرین کرد و به رغم این که مردم از بدرقه ابوذر غفاری منع شده بودند, به همراه علی (علیه السلام) و خاندان آن حضرت حضور یافت. بنا به گفته یعقوبی, عثمان تصمیم داشت تا عمار را نیز تبعید کند، اما بنی مخزوم که هم پیمانان او بودند, نزد علی علیه السلام رفته و از آن حضرت استمداد نمودند. امیرمومنان علیه السلام فرمود: